حد مجاز مسافرmaximum number of travellersواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مسافر مجاز که در پیشنهادها و قراردادهای مسافرتی قید میشود
حد مجاز مواجههpermissible exposure limit, PELواژههای مصوب فرهنگستانبیشینة غلظت یک مادة شیمیایی یا مقدار یک عامل فیزیکی زیانبار که یک شخص میتواند در میانگین زمانی هشت ساعت در معرض آن قرار گیرد
حددیکشنری عربی به فارسیکران , مرز , خط سرحدي , حد , حدود , کنار , پايان , اندازه , وسعت , محدود کردن , معين کردن , منحصر کردن
ظرفیت حملdeadweight, deadweight all told, deadweight cargo capacity, deadweight capacity, deadweight tonnage, total deadweight, deadweight carrying capacity, net capacity, useful capacity, cargo carrying capacityواژههای مصوب فرهنگستانظرفیت کلی کشتی برای حمل محموله، اعم از بار و مسافر و آذوقه و آب شیرین و سوخت و خدمه و تجهیزات کشتی، تا جایی که خط شاهین آن در حد مجاز قرار گیرد
سالکلغتنامه دهخداسالک .[ ل ِ ] (ع ص ، اِ) مسافر و راه رونده . (ناظم الاطباء).راه رونده . (غیاث ). رونده . (اقرب الموارد). || (اصطلاح تصوف ) به اصطلاح صوفیه طالب تقرب حق تعالی که
منزللغتنامه دهخدامنزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای فرودآمدن لیکن اکثر به معنی جایی مستعمل است که مسافران بجهت خواب و آ
اندازهلغتنامه دهخدااندازه . [ اَ زَ / زِ ] (اِ) مقیاس و مقدار هر چیزی . (انجمن آرا) (از آنندراج ). مقیاس و مقدار و قدر . (از ناظم الاطباء). مبلغ. مقدار. (مهذب الاسماء). مقدار و مق
ابوعلی بن سینالغتنامه دهخداابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب به حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . از حکمای فخام و عل