حد مجاز مسافرmaximum number of travellersواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مسافر مجاز که در پیشنهادها و قراردادهای مسافرتی قید میشود
حد مجاز مواجههpermissible exposure limit, PELواژههای مصوب فرهنگستانبیشینة غلظت یک مادة شیمیایی یا مقدار یک عامل فیزیکی زیانبار که یک شخص میتواند در میانگین زمانی هشت ساعت در معرض آن قرار گیرد
حددیکشنری عربی به فارسیکران , مرز , خط سرحدي , حد , حدود , کنار , پايان , اندازه , وسعت , محدود کردن , معين کردن , منحصر کردن
آستانه تأثیر تماس کوتاهمدتthreshold limit value-short term exposure limit, TLV-STELواژههای مصوب فرهنگستانحد مجاز غلظت میانگین وزنی ـ زمانی آلاینده در مدت 15 دقیقه، حتی اگر میانگین 8 ساعته در حد قابل قبول باشد