حدیثیلغتنامه دهخداحدیثی . [ ح َ ] (اِخ ) عبدالرحیم بن نفیس بن وهبان سلمی حدیثی ، مکنی به ابی نصر. متوفی 617 هَ . ق . او راست : الشواهد و الامثال . (هدیة العارفین ج 1 ص 560).
حدیثیةلغتنامه دهخداحدیثیة. [ ح َ ثی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از معتزله اصحاب فضل حدیثی که از اصحاب نظام بود. و ایشان مانند حائطیه هستند و هر دو در پیغمبر طعن میکردند که چرا چندین زوجه
خوش حدیثیلغتنامه دهخداخوش حدیثی . [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ ] (حامص مرکب ) خوش سخنی . خوب کلامی . نیکوسخنی . نیک گفتاری .
حدیثفرهنگ نامها(تلفظ: hadis) (عربی) سخنی که از پیامبر اسلام (ص) یا بزرگان دین نقل کنند ، روایت ، سخن ، گفته ؛ (در قدیم) داستان ، جدید ، تازه ، نو ؛ (در قدیم) (به مجاز) عشق ، س
حدیثیةلغتنامه دهخداحدیثیة. [ ح َ ثی ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از معتزله اصحاب فضل حدیثی که از اصحاب نظام بود. و ایشان مانند حائطیه هستند و هر دو در پیغمبر طعن میکردند که چرا چندین زوجه
خوش حدیثیلغتنامه دهخداخوش حدیثی . [ خوَش ْ / خُش ْ ح َ ] (حامص مرکب ) خوش سخنی . خوب کلامی . نیکوسخنی . نیک گفتاری .
ابوالقاسملغتنامه دهخداابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حدیثی . از فقهاء شراة و ابن الندیم او را دیده است و وی مذهب خویش پوشیده میداشته . و از اوست : کتاب جامع در فقه . کتاب احکام
حدثیلغتنامه دهخداحدثی . [ ح َ دَ ] (اِخ ) و حدیثی (فضل ...). فرقه ای از معتزله بدو منسوبند. و تهانوی آنرا بغلط حدبی آورده است . رجوع به حدیثیة شود.
تکاتملغتنامه دهخداتکاتم . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) پنهان کردن حدیثی را بین خود. (از اقرب الموارد): تکاتموا الامر؛ پنهان کردند آن کار را بعضی از بعضی . (ناظم الاطباء).