حداکثر سرعت فنیmaximum technical speedواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین سرعت حرکت یک وسیلۀ حملونقل عمومی در شرایط جوّی عادی، بر روی خط مستقیمِ بدون شیب
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost
استانیلیدلغتنامه دهخدااستانیلید. [ اَ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) یاانتی فبرین یا فنیل استامید. گردی است سفید و بی بو و طعم آن گس و در آب گرم کمی حل شود (یک قسمت استانیلید در 22 قسمت آب ) و
قطبلغتنامه دهخداقطب . [ ق ُ ] (ع اِ)تیزی پیکان . (لسان العرب ). || مهتر و سردار قوم که مدار کار بر وی باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپهسالار. (منتهی الارب ). صاحب الجیش
ابوعلیلغتنامه دهخداابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حسن بن محمد میکالی . ملقب بسیدالکفاة و معروف بامیر حسنک میکال . آخرین وزیر محمودبن سبکتکین . او بمبادی صبا در ملازمت سلطان محمود بسر
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیربن اعین سنسن الشیبانی مکنی به ابوغالب . نقاوه ٔ خاندان آل اعین و ازکبار محدثین آن جماعت بشمار رود و بدین
بیشینهسرعت خودروmaximum vehicle speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت دستیافتنی خودرو بدون تخطی از دور موتور مجاز زمان سبز اعلامشده از سوی سازنده یا حداکثر سرعتی که در آزمونی ویژه در طی مسافت 6/1 کیلومتر با بار معمول