حداکثر سرعت فنیmaximum technical speedواژههای مصوب فرهنگستانبیشترین سرعت حرکت یک وسیلۀ حملونقل عمومی در شرایط جوّی عادی، بر روی خط مستقیمِ بدون شیب
حداکثردیکشنری فارسی به انگلیسیall, extreme, extremity, farthest, outside, maximal, maximum, top, utmost
بیشینهسرعت خودروmaximum vehicle speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت دستیافتنی خودرو بدون تخطی از دور موتور مجاز زمان سبز اعلامشده از سوی سازنده یا حداکثر سرعتی که در آزمونی ویژه در طی مسافت 6/1 کیلومتر با بار معمول
سرعت اعلامشدهposted speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت مجازی که بهوسیلۀ تابلوهای محدودیت سرعت مشخص میشود
سرعت طرح خطline design speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت ناوگان حملونقل عمومی در بخشی از مسیر با حفظ راحتی و ایمنی مسافر
سرعت مجاز سیروحرکتoperating speed limitواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت مجاز قطارهای باری یا مسافری و مانند آنها در یک مسیر مشخص یا در بخش مشخصی از یک مسیر