ههلغتنامه دهخداهه . [ هََ ه ْ ] (اِ صوت ) صدایی است که در وقتی که خواهند دهن شخصی را بوی کنند از آن شخص بر گوش میخورد. (برهان ).
ههلغتنامه دهخداهه . [ هََ ه ْ ] (ع اِ صوت ) تذکره است و وعید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم صوت است برای تذکره و وعید. (اقرب الموارد).
ههلغتنامه دهخداهه . [ هََ ه ه ] (ع مص ) لثغه عارض شدن کسی را و بند شدن زبان در سخن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
لیلیلغتنامه دهخدالیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلب
حصحصلغتنامه دهخداحصحص .[ ح ِ ح ِ ] (ع اِ) سنگ . (مهذب الاسماء). || سنگریزه . (منتهی الارب ). || خاک . (منتهی الارب ) (نشوء اللغة ص 140). ج ، حصاحص . (مهذب الاسماء).