حج عمرهلغتنامه دهخداحج عمره . [ ح َج ْ ج ِ ع ُ رَ / رِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به عمره و حج شود.
حجلغتنامه دهخداحج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (
حَجَّفرهنگ واژگان قرآنقصد کرد-قصد کردن(چون هرکس که بخواهد همان مناسکي را که حضرت ابراهيم عليه السلام انجام دادبه جا آورد،بايد قصد خانه خداکند به اين اعمال نيز "حج"مي گويند)
حجفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (فقه) زیارت بیتالله در مکه با انجام اعمال خاص در زمانی معیّن.۲. بیستودومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۸ آیه. حج اصغر: (فقه) حج عمره. Δ زیرا اعمال آ
بشیرلغتنامه دهخدابشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن سفیان خزاعی . از مشاهیر اصحاب پیغمبر اسلام بود در آن هنگام که رسول اکرم مشغول ادای حج عمره بود و قریش راه حجاج مسلمان را گرفته بودند در
متعةلغتنامه دهخدامتعة. [ م ُ ع َ / م ِ ع َ ] (ع اِمص ) برخورداری ، اسم است تمتع را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط).- متعةالحج ؛ یعنی هر کس پس ا
ناجیةلغتنامه دهخداناجیة. [ ی َ ] (اِخ ) ابن جندب اسلمی از یاران پیغمبر اسلام بود شرح خدمات او در امتاع الاسماع آمده است . (ج 1 صص 274-278). ناجیةبن جندب یا ناجیة بن عمرو صحابی اس
معتمرلغتنامه دهخدامعتمر. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) زیارت کننده ٔ چیزی و قاصد آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زیارت کننده و اراده کننده ٔ چیزی . (ناظم الاطباء). زای