حجینلغتنامه دهخداحجین . [ ح َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. شاعری از عرب . رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 305 چ محمد سعیدالعریان شود.
هجيندیکشنری عربی به فارسیجانور دورگه (چون قاطر) , گياه پيوندي , چيزي که از چند جزء ناجورساخته شده باشدکلمه اي که اجزاء ان از زبان هاي مختلف تشکيل شده باشد , دورگه , پيوندي , دو تخمه , پ
هجینلغتنامه دهخداهجین . [ هََ] (ع ص ) ناکس . (منتهی الارب ). لئیم . (اقرب الموارد). || فرومایه از هر چیز. (منتهی الارب ). || آن که پدرش آزاد و مادرش پرستار باشد. (منتهی الارب ).