حجزیلغتنامه دهخداحجزی . [ ح ِ زا ] (اِخ ) دیهی است به دمشق . و حجزاوی بدان منسوب است . (منتهی الارب ).
حجزدیکشنری عربی به فارسیذخيره , رزرو کردن صندلي يا اتاق در مهمانخانه و غيره , کتمان , تقيه , شرط , قيد , استثناء , احتياط , قطعه زمين اختصاصي (براي سرخ پوستان يامدرسه و غيره) , ربايش ,