حجت آبادلغتنامه دهخداحجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیگنان بخش بشرویه سر راه شوسه ٔ عمومی نیگنان .دامنه و گرم سیر است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
حجت آبادلغتنامه دهخداحجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهداد شهرستان کرمان در بیست ودوهزارگزی خاور شهداد سر راه مالرو کشیت - دهو. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
حجت آبادلغتنامه دهخداحجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان اجارود بخش گرمی شهرستان اردبیل در ده هزارگزی شمال گرمی پنج هزارگزی شوسه ٔ گرمی و بیله سوار. جلگه و گرمسیر است
حجت آبادلغتنامه دهخداحجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جندق بیابانک بخش خور بیابانک شهرستان نائین در پنجاه هزارگزی شمال خور، متصل براه فرعی خور بحجت آباد. جلگه
حجت آبادلغتنامه دهخداحجت آباد. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش زرند شهرستان کرمان در پانزده هزارگزی شمال باختر زرند و 2هزارگزی جنوب راه مالرو زرند - بافق . (
حجت آباد نادریلغتنامه دهخداحجت آباد نادری . [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس در20هزارگزی شمال طبس . دشت و گرمسیر خشک است . (فرهنگ جغرافیائی ایرا
حجت آباد هادیالغتنامه دهخداحجت آباد هادیا. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس در7هزارگزی جنوب باختری طبس و 3هزارگزی باختر مالرو عمومی طبس به خداآفرین
حجتفرهنگ نامها(تلفظ: hojjat) (عربی) آنچه با آن بتوان ادعایی را ثابت کرد ، دلیل ، برهان ؛ (در قدیم) پیشوا ، رهبر .
حجتفرهنگ مترادف و متضاد۱. استدلال، برهان، بینه، دلیل ۲. سند، مدرک ۳. انگیزه، سبب، موجب ۴. حکم، فتوا ۵. پیشوا، رهبر، زعیم، هادی
حجت آباد نادریلغتنامه دهخداحجت آباد نادری . [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دستگردان بخش طبس شهرستان فردوس در20هزارگزی شمال طبس . دشت و گرمسیر خشک است . (فرهنگ جغرافیائی ایرا
حجت آباد هادیالغتنامه دهخداحجت آباد هادیا. [ ح ُج ْ ج َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان مرکزی بخش طبس شهرستان فردوس در7هزارگزی جنوب باختری طبس و 3هزارگزی باختر مالرو عمومی طبس به خداآفرین
علی آبادلغتنامه دهخداعلی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس بخش صفی آباد شهرستان سبزوار واقع در 32 هزارگزی جنوب راه آهن . ناحیه ایست دامنه و دارای آب و هوای معتدل و 12 تن سک
صفی آبادلغتنامه دهخداصفی آباد. [ ص َ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های تابعه ٔ شهرستان سبزوار است که در شمال خاوری آن شهرستان واقع و حدود آن بدین شرح زیر است : از طرف شمال به کوه شاه جهان
کانی تالهلغتنامه دهخداکانی تاله . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش حومه ٔ شهرستان سنندج واقع در 38هزارگزی شمال باختری سنندج و 6هزارگزی خاک روزی . ناحیه ای است کوهستانی