حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن عِلاطبن خالدبن ثُوَیرَةبن هلاد سلمی بهزی . مکنی به ابوکلاب یا ابومحمد یا ابوعبداﷲ. ابن سعد گوید: هنگام جنگ خیبر نزد پیغمبر آمد و
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن یوسف بن الحکم بن عقیل بن مسعودبن عامربن معتب بن مالک بن کعب بن عمروبن سعدبن عوف بن قسی ، و هو ثقیف . مکنی به ابومحمد. ابن خلکان
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) ابن محمد اعور، مکنی به ابی محمد. محدث است . و از شعبة و ابن جریح روایت کند.
حجاجلغتنامه دهخداحجاج . [ ح َج ْ جا ] (اِخ ) (یا الَ ...) ابوریحان بیرونی در کتاب الاَّثارالباقیة عن القرون الخالیة در جدول انواع ملوک و القاب واقعه بر اشخاص این انواع گوید: الح
هجاجلغتنامه دهخداهجاج . [ هََ ج َ / ج ِ ] (ع ص ، اِ) رفتار تند. گردش سریع. (از اقرب الموارد): سیر هجاج ؛ رفتار سخت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از معجم متن اللغة)
حجاج اسلمیلغتنامه دهخداحجاج اسلمی . [ ح َج ْ جا ج ِ اَ ل َ ] (اِخ ) رجوع به حجاج بن حجاج اسلمی و نیز رجوع به حجاج بن عمرواسلمی شود.