حایشلغتنامه دهخداحایش . [ ی ِ ] (ع اِ) خرماستان . (مهذب الاسماء). درختان انبوه (مفرد ندارد). (منتهی الارب ). || آب خانه (؟). (مهذب الاسماء). و رجوع به حائش شود.
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحسن . نام طبیب و گیاه شناسی صاحب تألیف در فن خویش و ابن البیطار در مفردات از او بسیار روایت آرد. رجوع به حبیش اعسم شود.
حبیش اسدیلغتنامه دهخداحبیش اسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) وثیمه در کتاب الردة او را یاد کرده گوید: چون طلیحةبن خویلد در بنی اسد ادعای پیغمبری کرد حبیش او را تکذیب و بنی اسد را به دفاع از ا
حایشلغتنامه دهخداحایش . [ ی ِ ] (ع اِ) خرماستان . (مهذب الاسماء). درختان انبوه (مفرد ندارد). (منتهی الارب ). || آب خانه (؟). (مهذب الاسماء). و رجوع به حائش شود.
حبیشلغتنامه دهخداحبیش . [ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن الحسن . نام طبیب و گیاه شناسی صاحب تألیف در فن خویش و ابن البیطار در مفردات از او بسیار روایت آرد. رجوع به حبیش اعسم شود.
حبیش اسدیلغتنامه دهخداحبیش اسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) وثیمه در کتاب الردة او را یاد کرده گوید: چون طلیحةبن خویلد در بنی اسد ادعای پیغمبری کرد حبیش او را تکذیب و بنی اسد را به دفاع از ا