حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معا
حبیبلغتنامه دهخداحبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن بهریز مطران موصلی . منجمی ایرانی است . و صاحب تألیفاتی در این صناعت . ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه (چ ساخائو ص 20 و 28) از او نقل ک
حبیبلغتنامه دهخداحبیب .[ ح ُ ب َ ] (اِخ ) ابن نعمان اعرابی . صاحب قاموس گوید: کزبیر فرزند نعمان . تابعی بود و او غیر از ابن النعمان اسدی است . نجاشی نیز او را معرفی کرده گوید: و
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن اعرابی بن ابومحمد قاسم بن ابوالقاسم حمزةبن امام موسی کاظم (ع ). وی پدر جعفربن محمد است و نسب شاه اسماعیل صفوی را بدو پیوسته ا
ابوالنعمانلغتنامه دهخداابوالنعمان . [ اَ بُن ْ ن ؟ ] (اِخ ) اعرابی . یکی از فصحای عرب و محمدبن حبیب از او روایت کند. (ابن الندیم ).
ابویوسفلغتنامه دهخداابویوسف . [ اَ بو س ُ ] (اِخ ) یعقوب بن ابراهیم بن حبیب بن اسعد کوفی انصاری . مولد او بکوفه به سال 113 هَ . ق . او در کودکی از پدر یتیم ماند و مادر بعلت تنگدستی
وادی الرمللغتنامه دهخداوادی الرمل . [ دِرْ رَ] (اِخ ) موضعی است در عربستان دارای سنگها و اشجار بسیار. لشکر اسلام در سال 9 هجری در آنجا دوبار شکست خورد ولی بار سوم پیروزی یافت ، بعد از