حبذالغتنامه دهخداحبذا. [ ح َب ْ ب َ ] (ع صوت ) بینی ! زهی ! نیکا! خوشا. (مهذب الاسماء). چه خوب است . چقدر محبوب است . و صاحب غیاث اللغة حبذا را، خوب است و بهتر است معنی کرده است
حبذافرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچه نیکو است این؛ چه خوش است؛ چه خوب است؛ نیکا؛ خوشا؛ زهی؛ آفرین. Δ برای مدح و ستایش از چیزی به کار میرود.
تحبیذلغتنامه دهخداتحبیذ. [ت َ ] (ع مص ) حبذا گفتن کسی را. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط): لاتحبذنی تحبیذاً؛ مگو مرا حبذا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطب
کیرنگلغتنامه دهخداکیرنگ . [ رَ ] (اِخ ) شهری است : حبذا کیر قاضی کیرنگ آنکه دارد ز سنگ خارا ننگ . انوری (از آنندراج : کیر).رجوع به گیرنگ و حدود العالم شود.