حاکمیلغتنامه دهخداحاکمی . [ ک ِ ] (حامص ) سمت حاکم . حاکمیت . قدرت . اختیار. حکمرانی : امیرالمؤمنین ترا نگهبان ایشان کرده ، و سیاست ایشان را بتو حواله کرده و تو را جهت حاکمی ایش