حاوحسیهلغتنامه دهخداحاوحسیه . [ ] (اِخ ) نام فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد (ص ). (فهرست ابن الندیم چ مصر ص 479).
حاوحینلغتنامه دهخداحاوحین . (اِخ ) محمدبن حسن قمی آنرا یکی از مزارع و کشتزارهای ساوه گفته است . رجوع به تاریخ قم ص 140 شود.
حاویةلغتنامه دهخداحاویة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی مؤنث حاوی . || آنچه از روده ها که درهم کشیده و منقبض گردد. (اقرب الموارد). چرب روده . حاویاء . جگرآکند. عصیب . ج ، حواوی ،
حاوحینلغتنامه دهخداحاوحین . (اِخ ) محمدبن حسن قمی آنرا یکی از مزارع و کشتزارهای ساوه گفته است . رجوع به تاریخ قم ص 140 شود.
حاویةلغتنامه دهخداحاویة. [ ی َ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی مؤنث حاوی . || آنچه از روده ها که درهم کشیده و منقبض گردد. (اقرب الموارد). چرب روده . حاویاء . جگرآکند. عصیب . ج ، حواوی ،
حاویاءلغتنامه دهخداحاویاء. (ع اِ) چرب روده . حاویة. ج ، حواوی . (منتهی الارب ). ج ، حاویاآت ، و منه : کأن نقیق الحب فی حاویائه . (اقرب الموارد). جگرآکند. سختو. جهودانه . چرغند. ز
حواویلغتنامه دهخداحواوی . [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حاویاء، به معنی ما انقبض من الامعاء. (از اقرب الموارد). ج ِ حاویة، حاویاء، به معنی چرب روده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اق