جیکلغتنامه دهخداجیک . (اِ) یک سوی از قاب بازی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). یک جانب قاب (بجول ) که با آن بازی کنند. بوک . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ صوت ) آواز پرندگان ، خصوصاً
تاجیکلغتنامه دهخداتاجیک . (ص ، اِ) غیر عرب و ترک را تاجیک نامند. (شرفنامه ٔ منیری ). تازیک وتاژیک ، بر وزن و معنی تاجیک است که غیر عرب و ترک باشد. (برهان ). || عرب زاده ای که در
جیغلغتنامه دهخداجیغ. (اِ) بانگ و فریاد. (آنندراج ). فریاد. آوازی نازک و سخت . فریادی با آواز زنان و بچگان .- جیغ زدن ؛ فریاد کردن . داد زدن : سمند طبع بمیدان هرزه تا راندم که
قلعه دره سیلغتنامه دهخداقلعه دره سی . [ ق َ ع َ دَ رِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش حومه ٔ شهرستان ماکو. از شمال وخاور به دهستان ساری سوباسار و مرز ترکیه و ایران واز جنوب
لغلغلغتنامه دهخدالغلغ. [ ل َ ل َ ] (ع اِ) مرغی است غیر لکلک . (منتهی الارب ). اللغلغ، و هو دون الاوزّ فی المقدار، لونه کلون الاوز الحبشی الی السواد، ابیض الجفن ، اصفرالعین و یعر
اذربیجانلغتنامه دهخدااذربیجان . [ اَ رَ ] (اِخ ) یاقوت در معجم البلدان و مبرد در کامل آنرا بفتح اول و سکون دوم و فتح سوم بر وزن عندلیبان خوانده اند. شماخ گوید:تذکرتها وهناً و قدحال