جیره دادنلغتنامه دهخداجیره دادن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) سهمیه ٔ هر یک از جیره خواران را بموقع آن تحویل کردن . رجوع به جیره و جیره بندی و جیره خوار شود.
جیرهفرهنگ مترادف و متضاد۱. سهم ۲. آذوقه، توشه، خوراک، سوروسات، سیوروسات، قوت ۳. راتب، رستاد، مستمری، مقرری
جیرهلغتنامه دهخداجیره . [ رَ / رِ ] (اِ) طعام راتبه . (غیاث اللغات ). راتبه ٔ هر روز که بمردم فوج و غیره دهند. (آنندراج ). مقدار محدود و معین از مواد غذایی که روزانه یا هفتگی یا
rationsدیکشنری انگلیسی به فارسیجیره ها، جیره، سهم، مقدار جیره روزانه، خارج قسمت، توشه، جیره بندی کردن، جیره دادن
روزی دادنلغتنامه دهخداروزی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) رزق . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ) : آنکه جان بخشید و روزی داد و چندین لطف کردهم ببخشاید چو مشتی استخوان بیند رمیم . سعدی
دادنلغتنامه دهخدادادن . [ دَ ] (مص ) اسم مصدر آن دهش است . اعطاء. (ترجمان القرآن ). ایتاء. (ترجمان القرآن ). مقابل ِ گرفتن . در اختیار کسی گذاردن بدون برگرداندن . تسلیم کسی کردن