جکوزیفرهنگ انتشارات معین(جَ) [ انگ . ] (اِ.) نام تجارتی نوعی وان حمام که با پاشیدن آب همراه با هوا از منفذهای متعدد گرداب ایجاد می کند و به وسیلة جریان آب ماهیچه ها را مالش می دهد، آبز
جاوزینلغتنامه دهخداجاوزین . (اِ) حجرالبقر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جاوزهرج . رجوع به جاوزهرج شود.
جوزی گرهلغتنامه دهخداجوزی گره . [ج َ / جُو گ ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جوزگره . گوزگره :از هنرهای دستم جوزی گره می بستم .رجوع به گوزگره شود.
جوزیانیلغتنامه دهخداجوزیانی . [ ] (اِخ ) خواجه رستم ، از مردم جوزیان از اعمال بسطام بود. شاعری خوش طبع و خوشگو بوده ، مداح سلطان عمربن امیران شاه است . او راست :گر ز خرگه ماه من دا
جوزیدنلغتنامه دهخداجوزیدن . [ ج َ / جُو دَ ] (مص ) غصه خوردن و غمناک و اندوهگین گردیدن . (برهان ) (آنندراج ). رجوع به جوزاک شود.
محل شستشوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی حمام، گرمابه، سونا، جکوزی، آبزن، دستشویی، توالت، دستبهآب حمام عمومی، خزینه، تابخانه
بخاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ق، کرسی، هیتر، سماور، کتری، دیگ، رادیاتور، شعلهپخشکن پتوبرقی، کیسۀ آبگرم آبگرمکن، سونا، جکوزی گرمخانه، گلخانه ◄ باغ آشپزخانه، پختوپز، منقل، ک
جاوزینلغتنامه دهخداجاوزین . (اِ) حجرالبقر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). جاوزهرج . رجوع به جاوزهرج شود.