جلز و ولزلغتنامه دهخداجلز و ولز. [ ج ِ ل ِزْ زُ وِ ل ِ ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) آواز سرخ شدن گوشت و امثال آن برآتش یا تابه و امثال آن . حکایت صوت گوشتی در آتش یاروغن گداخته . (از
جلز و ولزلغتنامه دهخداجلز و ولز. [ ج ِ ل ِزْ زُ وِ ل ِ ] (اِ صوت مرکب ، از اتباع ) آواز سرخ شدن گوشت و امثال آن برآتش یا تابه و امثال آن . حکایت صوت گوشتی در آتش یاروغن گداخته . (از
ولزلغتنامه دهخداولز. [ وِ ل ِزز / ل ِ ] (اِ صوت ) از اتباع جِلِز (جِلِز و ولز). در تداول ، حکایت صوت سرخ شدن وسوختن ماده ٔ غذائی بر روی آتش یا در روغن گداخته .- جلز و ولز کردن
قارلغتنامه دهخداقار. (ع اِ) قیر. (برهان ) (قاموس ). قیر که بر کشتی و جز آن مالند. (آنندراج ). زفت . زفت رومی : بکشتند از ایشان ده و دو هزارهمی دود و آتش برآمد چو قار. فردوسی .ب
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بن یوسف بن محمدبن العباس مکنی به ابوالخیر و ملقب برضی الدین القزوینی الطالقانی . در نامه ٔ دانشوران آمده است که : در کتب ترا