1614 مدخل
پیچاندن، تاب دادن.
rip, rive, tear
با کسی سخت برخورد کردن
پاره شدن/کردن
dispute
rend
جِر دادن،پاره کردن
جر دادن، جرو واجر، شِرّه . شره شره= پاره
صدای شکافتن و جر دادن
۱پاره کردن – جر دادن ۲بانگ