ژوژکلغتنامه دهخداژوژک . [ ژَ ] (اِ) در برخی از نسخ فرهنگ جهانگیری و بعض کتب لغت در معنی این کلمه آمده : بمعنی پرنده ٔ سرخ فام که بقدر گنجشک است و آن را سرخاب نیز گویند. بنابراین
اتفاقيةدیکشنری عربی به فارسیجورکردن , وفق دادن , اشتي دادن , تصفيه کردن , اصلا ح کردن , موافقت کردن(با) , قبول کردن , سازگاري , موافقت , توافق , هم اهنگي , دلخواه , طيب خاطر , مصالحه , پيم