جونقانواژهنامه آزاداز شهرهای استان چهار محال به معنی مکان برجسته (گونه) که به صورت معرب در زمان قاجاریه به جونقان تبدیل گشته.مردمانش قشقایی تبار و به زبان ترکی صحبت می کنند. نام ش
جنقانلغتنامه دهخداجنقان . [ ج ُ ] (اِخ ) ناحیه ایست بفارس . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (مراصد) (مرآت البلدان ج 4 ص 272).
جنقان اخشهلغتنامه دهخداجنقان اخشه . [ ج ُ اَ خ َش ْ ش َ ] (اِخ ) موضعی است بخوارزم . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (مراصد).
جوزقانلغتنامه دهخداجوزقان . [ زَ ] (اِخ ) گروهی است از اکراد. (منتهی الارب ). گروهی از اکراد به حلوان . (اقرب الموارد).
جورقانلغتنامه دهخداجورقان . (اِخ ) معرب جورپان و آن قریه ای است در بسطام . (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به جورپان شود.
راست آبلغتنامه دهخداراست آب . (اِخ ) دهی است از دهستان میزدج بخش حومه ٔ شهر کرد که در 25 هزارگزی جنوب باختری شهر کرد وکنار راه شهرکرد به جونقان واقع است . این ده در دامنه ٔ کوه واق
چلیچهلغتنامه دهخداچلیچه . [ چ ُ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «قریه ای از قریه های چهارمحال اصفهان است ». (مرآت البلدان ج 4 ص 260). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است : دهی ا
جنقانلغتنامه دهخداجنقان . [ ج ُ ] (اِخ ) ناحیه ایست بفارس . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (مراصد) (مرآت البلدان ج 4 ص 272).
جنقان اخشهلغتنامه دهخداجنقان اخشه . [ ج ُ اَ خ َش ْ ش َ ] (اِخ ) موضعی است بخوارزم . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ) (مراصد).