جوندهلغتنامه دهخداجونده . [ ج َ وَ دَ / دِ ] (نف ) آنکه چیزی را میجود. || فردی از راسته ٔ جوندگان . یک تن از جانوران راسته ٔ جوندگان . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوندگان شود.
جویندهلغتنامه دهخداجوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) از جستن ، جستجوکننده . طالب . (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ).- امثال : تا مثل باشد که هر جوینده ای یابنده است هرچه جوید خاطرت ه
جویندهفرهنگ فارسی عمیدجستجوکننده؛ طلبکننده؛ کاوشکننده: ◻︎ گر گران و گر شتابنده بُوَد / آنکه جویندهست یابنده بُوَد (مولوی: ۳۷۲).
جوندهکشrodenticideواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن جوندگان استفاده میشود
پوسیدگی سطح جوندهocclusal cariesواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوسیدگی که از سطح بَرهمایی دندانها شروع میشود متـ . پوسیدگی بَرهمایشی
تماس بَرهمایشیocclusal contactواژههای مصوب فرهنگستانتماسی که از برخورد سطوح جوندۀ دندانهای پایین و بالا در هنگام بستن فک به وجود میآید متـ . تماس سطح جونده
جوندهکشrodenticideواژههای مصوب فرهنگستانمادهای شیمیایی که از آن برای از بین بردن جوندگان استفاده میشود
پوسیدگی سطح جوندهocclusal cariesواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوسیدگی که از سطح بَرهمایی دندانها شروع میشود متـ . پوسیدگی بَرهمایشی