جولهلغتنامه دهخداجوله . [ ج َ / جُو ل َ / ل ِ ] (اِ) نساج . (غیاث اللغات از رشیدی ). سفیدباف . || عنکبوت . (غیاث اللغات ). رجوع به جوله و جولاه شود.
جولهلغتنامه دهخداجوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) به خفای ها، تیردان و ترکش را گویند. کیش و قربان و آن جایی باشد که کمان رادر آن نهند. || زده شده اعم از پشم و پنبه و غیر آن . || خارپشت
ژولهلغتنامه دهخداژوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) نام مرغی است که آن را چکاوک خوانند و به عربی قبره گویند. (برهان ). چکاوک . قبره . ابوالملیح .
جولةدیکشنری عربی به فارسیسواري , گردش سواره , سوار شدن , گشت , سفر , مسافرت , سياحت , ماموريت , نوبت , گشت کردن , سياحت کردن
جولةلغتنامه دهخداجولة. [ ج َ ل َ ] (ع مص ) گرد برآمدن . جول . جؤل . جَوَلان . جیلان . (منتهی الارب ). رجوع به این کلمات شود. || از هم جدا شدن پستر حمله کردن . (منتهی الارب ) :