جوللغتنامه دهخداجول . (اِ) بر وزن غول ، غلیواج را گویند. (برهان ). چالقان . حکیم مؤمن در تحفه ، چالقان را اسم ترکی حداة دانسته که غلیواج است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین از واژه
جوللغتنامه دهخداجول . (ع اِ) عقل و عزم و آهنگ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گروه از اسبان و شتران . (منتهی الارب ). || کرانه ٔ قبر. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد از لس
ژوللغتنامه دهخداژول . (اِخ ) جِیمز پرِسْکُت . نام فیزیک دان انگلیسی ، متولد در سالفرد (1818-1889 م .).
ژوللغتنامه دهخداژول . (ص ) پریشان و درهم . (جهانگیری ). پریشان و درهم و آن را ژولیده گویند و ژولیدن مصدر آن است . (آنندراج ). || (اِ) چین و شکنج و ناهمواری . (برهان ).
ژوللغتنامه دهخداژول . (فرانسوی ، اِ) واحد عمل الکتریکی است و آن عملی است که یک کولن با اختلاف سطح یک ولت انجام میدهد.
ژولفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. = ژولیدن۲. (صفت) آشفتهودرهم؛ پریشان؛ ژولیده.۳. (اسم) چینوچروک؛ چینوشکنج.
جُولاْنگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی بروز دادن شجاعت ، بروز دادن قدرت ، حرکت با سرعت و قدرت ، این واژه را در گنابادی جُوْلُو هم گویند.