جوغنواژهنامه آزاد(بخش خفر، جهرم، استان فارس) جوغَن؛ هاون سنگی بزرگ. (بخش خفر، جهرم، استان فارس) جوغَن؛ هاون سنگی بزرگ. (گنابادی) جُوْغَنْ (jowghan) علامت ، نشانه ، تورفتگی ، کند
جُوْغَنْگویش گنابادی در گویش گنابادی یعنی علامت ، نشانه ، تورفتگی ، کنده کاری هایی که روی سنگ انجام میگرفته و نشانه وجود گورها یا قبرستانهای گبری در آن نزدیکی است.
جوانهگویش اصفهانی تکیه ای: ǰevuna طاری: ǰevuna طامه ای: ǰevuna طرقی: ǰevuna کشه ای: tark نطنزی: ǰevuna
هاونلغتنامه دهخداهاون . [ وَ ] (اِ) جوغن . جواز. چپسین . مهراس . کماره . ابزاری که در آن چیزی را می کوبند و نرم می کنند. (ناظم الاطباء). ظرفی فلزی (غالباً مسی ) یا سنگی که در آن
جوازفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی هاون چوبی یا سنگی برای کوبیدن چیزی تا عصاره یا روغن آن را بگیرند؛ جوغن: ◻︎ ای به کوپال گران کوفته پیلان را پشت / چون کرنجی که فرو کوفته باشد به جواز (فرخی:
دسته هاونلغتنامه دهخدادسته هاون . [ دَ ت َ /ت ِ وَ ] (اِ مرکب ) استوانه شکلی کوتاه با بنی پهن ازچوب یا فلز کوفتن چیزها را در هاون . یدالمهراس . یدالمنحاز. (دهار). دسته ٔ جوغن . دسته
جاونلغتنامه دهخداجاون . [ وَ ] (اِ) لغتی است در هاون . (یادداشت بخط مؤلف ). ابدال «هَ» به «ج ». جوفن . جوغن .
جوغانواژهنامه آزادسنگ او (سنگ آب) جُوغان:jowghan:« نام دهی در شهرستان بافت (استان کرمان) و از توابع روستای دهسَرد می باشد. در گذشته این ده و دهی به نام «پتکان» به صورت طولی در جه