جوشکاری القاییinduction welding, IW 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن گرمای لازم برای جوشکاری از یک جریان القایی متناوب به دست میآید
جوشکاری الکتروسربارهایelectroslag welding, ESWواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری که در آن سربارهای که فلز پرکن و سطح قطعۀ کار را ذوب میکند باعث اتصال فلزات میشود؛ این سرباره، بهدلیل مقاومت در برابر عبور جریان برق بین الکترود
جوشکاری الکتروسربارهای راهنمامصرفیconsumable guide electroslag weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند جوشکاری الکتروسربارهای که در آن الکترود و عضو راهنما بهعنوان فلز پُرکن عمل میکنند
مروانلغتنامه دهخدامروان . [ م َرْ ] (اِخ ) معاویة القاری یکی از مشایخ صوفیه و معاصر با احمدبن ابی الجواری بوده است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
مقنعهلغتنامه دهخدامقنعه . [ م ِ ن َ ع َ / ع ِ ] (از ع ، اِ) به معنی دامنی است . (جهانگیری ). || چادر باریک که یک عرض باشد. (غیاث ). باشامه . واشامه . دامک . ربوسه . ربوشه . سراوی
جوشکاری الکتروسربارهایelectroslag welding, ESWواژههای مصوب فرهنگستاننوعی جوشکاری که در آن سربارهای که فلز پرکن و سطح قطعۀ کار را ذوب میکند باعث اتصال فلزات میشود؛ این سرباره، بهدلیل مقاومت در برابر عبور جریان برق بین الکترود
جوشکاری الکتروسربارهای راهنمامصرفیconsumable guide electroslag weldingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند جوشکاری الکتروسربارهای که در آن الکترود و عضو راهنما بهعنوان فلز پُرکن عمل میکنند