جوش 1rashواژههای مصوب فرهنگستانبثورات موقتی بر روی پوست که معمولاً با سرخی یا خارش همراه باشد متـ . دانه 3
در آبِ جوش زدنscald 1, scaldingواژههای مصوب فرهنگستانغوطهورکردن کوتاهمدت مواد اولیۀ غذایی در آب جوش برای آمادهسازی آنها متـ . آب جوش زدن
جوشفرهنگ انتشارات معین1 - (اِمص .) جوشش ، غلیان . 2 - آشفتگی . 3 - هیجان ، اضطراب . 4 - (اِ.) دانه ای ریز که بر پوست بدن ظاهر می شود. 5 - شورش دل .
غلیانفرهنگ انتشارات معین(غَ لَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) به جوش آمدن . 2 - (اِمص .) جوشش . 3 - هیجان ، جوش و خروش . 4 - تبدیل مایع به بخار.