جوسبونتنلغتنامه دهخداجوسبونتن . [ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند بمعنی استدن و گرفتن باشد. (برهان ) (آنندراج ).
جاسونتنلغتنامه دهخداجاسونتن . [ ت َ ] (هز، اِ) در لغت زند و پازند بمعنی داشتن و دارندگی باشد. (برهان ). در آنندراج بغلط جاسونتن ضبط شده است . این کلمه هزوارش است و اصل آن جاسونیتن
جتبونتنلغتنامه دهخداجتبونتن . [ ج َ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند به معنی نشستن باشد که در مقابل ایستادن است . (برهان ) (آنندراج ). و جتبونمن یعنی می نشینم و جتبونید یع
جاسونتنلغتنامه دهخداجاسونتن . [ ت َ ] (هز، اِ) در لغت زند و پازند بمعنی داشتن و دارندگی باشد. (برهان ). در آنندراج بغلط جاسونتن ضبط شده است . این کلمه هزوارش است و اصل آن جاسونیتن
جتبونتنلغتنامه دهخداجتبونتن . [ ج َ ن ِ ت َ ] (هزوارش ، مص ) بلغت زند و پازند به معنی نشستن باشد که در مقابل ایستادن است . (برهان ) (آنندراج ). و جتبونمن یعنی می نشینم و جتبونید یع