جوزاغند

jo[w]zāqand

معنی

=جوزغند

جست‌وجوی دقیق

جوزاغند

لغت‌نامه دهخدا

جوزاغند. [ ج َ / جُو غ َ ] (اِ مرکب ) شفتالوی خشک کرده را گویند که مغز گردکان در میان آن آگنده باشند. (برهان ) (آنندراج ). از جوز (گوز) + آغند (آگند) = انباشته

جوزاغند

فرهنگ انتشارات معین

(جُ غَ) (اِمر.) هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند.

جوزاغند

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

=جوزغند

جست‌وجوی مشابه

جوزاکند

لغت‌نامه دهخدا

جوزاکند. [ ج َ / جُو ک َ ] (اِ مرکب ) جوزاغند، و آنرا بتصحیف جوزقند گویند.

جوزغند

لغت‌نامه دهخدا

جوزغند. [ ج َ / جُو غ َ ] (اِ مرکب ) جوزاغند. گوزآگند. هلو یا شفتالوی خشک کرده که مغز گردو در میان آن آکنده باشند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جوزاغند و جوزاکن

جوزغند

فرهنگ انتشارات معین

(غَ) (اِمر.) جوزاغند.

جوزغند

فرهنگ فارسی عمید / قربان‌زاده

هلو یا شفتالوی خشک‌کرده که درون آن را با مغز جوز پر کرده باشند.

جست‌وجوی متن

جوز قند

گویش تهرانی

جوزآغند،زرد آلوی خشک داخل آن گردو یا خاکه قند

جوزغند

فرهنگ انتشارات معین

(غَ) (اِمر.) جوزاغند.

جوزاکند

لغت‌نامه دهخدا

جوزاکند. [ ج َ / جُو ک َ ] (اِ مرکب ) جوزاغند، و آنرا بتصحیف جوزقند گویند.

جوزغند

لغت‌نامه دهخدا

گوزاگند

لغت‌نامه دهخدا

گوزاگند. [ گ َ / گُو گ َ ] (اِ مرکب ) از: گوز (گردو) + آگند. (آگنده ) جوزاغند. جوزغند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بر وزن و معنی جوزاغند است که معرب آن باشد،و