جورین دهلغتنامه دهخداجورین ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طارم علیای بخش سیردان شهرستان زنجان . رجوع بفرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 شود.
جرین دهلغتنامه دهخداجرین ده . [ ] (اِخ ) دهی است از توابع کلارستاق واقع در ناحیه ٔ کوهستان غربی بیجیو (یجیده نو). (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 146).
جبرین الفستقلغتنامه دهخداجبرین الفستق . [ ج َ نُل ْ ف ُ ت ُ ] (اِخ ) قریه ٔ آباد و بزرگی است در باب الحلب که از آنجا تا حلب دو میل راه است . (از معجم البلدان ). دهی است در دومیلی حلب .
جبرینلغتنامه دهخداجبرین . [ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) لغتی است در جبرئیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به جبرئیل شود.
جبرینلغتنامه دهخداجبرین . [ ج ِ ] (اِخ ) بیت جبرین . قریه ای است بین بیت المقدس و عسقلان . (از معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ). ده بزرگی است در سرزمین فلسطین در بیت المقدس جنب مشه
جبرینلغتنامه دهخداجبرین . [ ج ِ ] (اِخ ) دهی است بناحیه ٔ غزاز. ازآن ده است احمد نحوی مقری ابن هبةاﷲ. (از منتهی الارب ). جبرانی ، منسوب به وی بر غیرقیاس . (از منتهی الارب ). یاقو
جرین دهلغتنامه دهخداجرین ده . [ ] (اِخ ) دهی است از توابع کلارستاق واقع در ناحیه ٔ کوهستان غربی بیجیو (یجیده نو). (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران ص 146).
دهلغتنامه دهخداده . [ دِه ْ ] (اِ) قریه . (شرفنامه ٔ منیری ) (مهذب الاسماء). قریه و با یاء نیز به صورت دیه آمده . (از غیاث ). دَیْه ْ (درتداول مردم قزوین ) و در کتب نثر قدیم ص
میان تکابلغتنامه دهخدامیان تکاب . [ ت َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش بجستان شهرستان گناباد است و همه ٔ دیه های آن در حومه ٔ بخش واقع و هوای آن نسبتاً معتدل و کوهستانی است . آب گ
آتللغتنامه دهخداآتل . [ ت ِ ] (اِخ ) نام رودیست بس بزرگ که از کوههای آس و بلغار خیزد و بدریای خزر ریزد. گویند که از آن رود بزرگتر در جهان نیست چنانکه بیش از هفتاد نهر از آن جدا
جغتایلغتنامه دهخداجغتای . [ج ُ غ َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای پنجگانه ٔ شهرستان سبزوار است که از شمال به اسفراین و از خاور به دهستان طبس و حکم آباد شهرستان نیشابور و از جنوب به کوه ج