جورین دهلغتنامه دهخداجورین ده . [ دِه ْ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طارم علیای بخش سیردان شهرستان زنجان . رجوع بفرهنگ جغرافیایی ایران ج 2 شود.
زورینلغتنامه دهخدازورین . (ص نسبی ) زورمند. زورناک . هر چیز پرزور و قوی . (از بهار عجم ) (از آنندراج ) : باده ٔ زورین نتابد پنجه ٔ هوش مراشکوه نگشاید ز هم لبهای خاموش مرا. امیر وقاری (از بهار عجم ).ایمنند اغنیا ز جور فلک بی کشاک
زورینلغتنامه دهخدازورین . [ زَ وَ ] (ص نسبی ) زوروین . (آنندراج ). زبرین . بالایی . (فرهنگ فارسی معین ). زبرین و بالایین و فوقانی . (ناظم الاطباء). رجوع به زَوَرْوین شود.
جورچینpuzzleواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اسباببازی فکری که با کنار هم چیدن قطعات آن، تصویر یا پاسخی واحد به دست میآید