جودتلغتنامه دهخداجودت . [ ج َ / جُو دَ ] (از ع ، مص ) نیک بودن . خوب شدن . نیکو گشتن . || (اِمص ) نیکویی . خوبی . (فرهنگ فارسی معین ). نیکی . (غیاث اللغات ).- جودت ذهن ؛ تیزهوش
جودت پاشالغتنامه دهخداجودت پاشا. [ ج َ دَ ] (اِخ ) احمدبن اسماعیل بن علی بن احمدبن اسماعیل وزیر (1238-1312 هَ . ق .). در یکی از قصبات طونه تولد یافت و از علماء وقت علوم فقه و حدیث و
صالح بیک جودتلغتنامه دهخداصالح بیک جودت . [ ل ِ ب َ ج َ دَ ] (اِخ ) وی یکی از قضاة مصر است . او راست «امة ملایو» تاریخ ملت مالایا و «الدلیل العصری للقطر المصری » و «مصر فی القرن التاسععش
جودت پاشالغتنامه دهخداجودت پاشا. [ ج َ دَ ] (اِخ ) احمدبن اسماعیل بن علی بن احمدبن اسماعیل وزیر (1238-1312 هَ . ق .). در یکی از قصبات طونه تولد یافت و از علماء وقت علوم فقه و حدیث و
صالح بیک جودتلغتنامه دهخداصالح بیک جودت . [ ل ِ ب َ ج َ دَ ] (اِخ ) وی یکی از قضاة مصر است . او راست «امة ملایو» تاریخ ملت مالایا و «الدلیل العصری للقطر المصری » و «مصر فی القرن التاسععش
تحیللغتنامه دهخداتحیل . [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) حذاقت و جودت نظر و قدرت بر تصرف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || انصراف از چیزی و برگشتن بسوی غیر آن . (از قطر المحیط). رجو
علیةلغتنامه دهخداعلیة. [ ع ُ ل َی ْ ی َ ] (اِخ ) نام دختر جودت پاشا مورخ قرن اخیر بود. وی از زنان نویسنده و داستانسرای قرن حاضر بود که در اسلامبول پرورش یافت و کتب بسیاری در موض