جوبریلغتنامه دهخداجوبری . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) زین الدین عبدالرحمان بن عمر دمشقی حرانی ، از مردم جوبر دمشق و از علماء است . او راست : 1 - المختار فی کشف الاسرار، درعلم حیل ، صاحب ک
علی جوبریلغتنامه دهخداعلی جوبری . [ ع َ ی ِ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دیری شود.
جبوریلغتنامه دهخداجبوری . [ ج ُ ] (اِخ ) خلیل بن سلطان بن ناصر. شاعر و ادیب از مردم بغداد است . در این شهر در سال 1137 هَ . ق . / 1725 م . بدنیا آمد و در همانجا تحصیل کرد و بسال
جبوریلغتنامه دهخداجبوری . [ ج ُ ] (اِخ ) سلطان بن ناصربن احمد.از فضلاء بغداد بود و مشهور به جبوری ، و منسوب به جبور است که نام قبیله ٔ بزرگی در کنار نهر خابور میباشد. وی در خابور
علی جوبریلغتنامه دهخداعلی جوبری . [ ع َ ی ِ ج َ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی ، ملقّب به علأالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی دیری شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یزید جوبری دمشقی .محدث است و از صفوان بن صالح روایت کند. (تاج العروس در ماده ٔ جبر). یاقوت در معجم البلدان ذیل کلمه ٔ جوبر آ
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی ، ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دیری شود.
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَم َ ] (اِخ ) ابن عبدالواحدبن یزید. ابوعبداﷲ العقیلی الجوبری . رجوع به احمدبن عبداﷲبن یزید جوبری شود.
علی شافعیلغتنامه دهخداعلی شافعی . [ ع َ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن موسی بن محمد دیری جوبری دمشقی شافعی . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دیری شود.