جواشنلغتنامه دهخداجواشن . [ ج َ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ جوشن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به جوشن شود.
ذات الجواشنلغتنامه دهخداذات الجواشن . [ تُل ْ ج َ ش ِ ] (اِخ ) نام زره قیس بن زهیر است که از احیحةبن جلاح بستده بود و ربیعبن زیاد آن را به غصب ببرد. (المرصع).
جاشنلغتنامه دهخداجاشن . (اِخ ) کاشن . نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند، و در کتاب تاریخ سیستان آمده لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است وآیا با گاف فار
جوانهگویش اصفهانی تکیه ای: ǰevuna طاری: ǰevuna طامه ای: ǰevuna طرقی: ǰevuna کشه ای: tark نطنزی: ǰevuna
ذات الجواشنلغتنامه دهخداذات الجواشن . [ تُل ْ ج َ ش ِ ] (اِخ ) نام زره قیس بن زهیر است که از احیحةبن جلاح بستده بود و ربیعبن زیاد آن را به غصب ببرد. (المرصع).
جوشنلغتنامه دهخداجوشن . [ ج َ ش َ ] (ع اِ) سینه . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (برهان ). || میانه ٔ شب یا اول آن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). دل شب یعنی نصف شب . (برهان ).
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن محمد صینی حلبی صنوبری . از اشعار اوست در گل :زعم الورد أنه هو ابهی من جمیع الانوار و الریحان فأجابته أعین النرجس العقََس بذل من فو
جاشنلغتنامه دهخداجاشن . (اِخ ) کاشن . نام محلی بوده است در سیستان و منسوب بدان را کاشنی آورده اند، و در کتاب تاریخ سیستان آمده لیکن معلوم نیست املای آن چگونه است وآیا با گاف فار