جهودلغتنامه دهخداجهود. [ ج ُ ] (ص ، اِ) یهود. (دهار). یهودی . کلیمی . اسرائیلی : دگر دین موسی که خوانی جهودکه گوید جز این را نشاید ستود. فردوسی .بنگر بچه علم و فضل گشته ست یعقوب
جحودلغتنامه دهخداجحود. [ ج ُ ](ع مص ) انکار کردن با علم و دانست . (از منتهی الارب )(قطر المحیط) (آنندراج ) (اقرب الموارد). انکار کردن کسی را با دانستن این که حق او است . (از شرح
جحودفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. انکار کردن؛ تکذیب کردن.۲. انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن.
جهودیلغتنامه دهخداجهودی . [ ج ُ ] (اِ) یک شخص از قوم جهود (یهود). (غیاث اللغات ). یکی جهود : زبونی کآن ز حد بیرون توان کردجهودی شد جهودی چون توان کرد؟ نظامی .|| (ص نسبی ) شراب جه
جهودانهلغتنامه دهخداجهودانه . [ ج ُ ن َ /ن ِ ] (ق مرکب ) بمانند جهود. چون یهودی : بجای آنکه چو عیسیم برد بر سر دارنشست زیر و جهودانه میگریست بتاب . خاقانی .گر نبودی جان عیسی چاره ا