جتjetواژههای مصوب فرهنگستانبادهای نسبتاً قوی متمرکز در یک جریان باریک در جوّ متـ . جریان جتی jet stream
جهدلغتنامه دهخداجهد. [ ج َ ] (ع مص ) کوشش کردن و رنجیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازتاج المصادر). || بار کردن چهارپا فوق طاقت آن و رنج دادن آنرا. || سخت و ناخوش گردیدن زیست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگ شدن عیل . (تاج المصادر بیهقی ). || آزمودن کسی را. (اقرب الموارد) (منت
جهدلغتنامه دهخداجهد. [ ج ُ ] (ع اِ) توانایی . (منتهی الارب ). طاقت . (اقرب الموارد). توان . تاب ، و گویند بمعنی رنج و مشقت نیز هست چون جهد بفتح جیم . (از اقرب الموارد). رجوع به جَهد شود.- جُهْدُالمُقِل ّ ؛ کوشش فقیر بینوا. تلاش فقیر بیمایه . در حدیث است <span clas
دارة جهدلغتنامه دهخدادارة جهد. [ رَ ت ُ ج ُ ] (اِخ ) نام این موضع در شعر افوه الاودی آمده است . (معجم البلدان ).
جهدلغتنامه دهخداجهد. [ ج َ ] (ع مص ) کوشش کردن و رنجیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازتاج المصادر). || بار کردن چهارپا فوق طاقت آن و رنج دادن آنرا. || سخت و ناخوش گردیدن زیست . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تنگ شدن عیل . (تاج المصادر بیهقی ). || آزمودن کسی را. (اقرب الموارد) (منت
جهدلغتنامه دهخداجهد. [ ج ُ ] (ع اِ) توانایی . (منتهی الارب ). طاقت . (اقرب الموارد). توان . تاب ، و گویند بمعنی رنج و مشقت نیز هست چون جهد بفتح جیم . (از اقرب الموارد). رجوع به جَهد شود.- جُهْدُالمُقِل ّ ؛ کوشش فقیر بینوا. تلاش فقیر بیمایه . در حدیث است <span clas
مجهدلغتنامه دهخدامجهد. [ م ُ هََ ] (ع ص ) مشتاق و خواهان . || آرزو داشته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
مجهدلغتنامه دهخدامجهد. [ م ُ هَِ ] (ع ص ) آن که بار کند بر ستور فوق طاقت او. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اجهاد شود. || آرزومند طعام . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). || احتیاط کننده در کار. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || رجل مج