جهت مقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مقابل، طرف مقابل، طرف دیگر عقبگرد، برگشت، پشت، عقب قطبی بودن، قطبِ مخالف، قطبین مخالف، شمال وجنوب، مغرب و مشرق، ضدین جریان آبمخالف، باد مخالف، مخال
جهتدیکشنری فارسی به انگلیسیaspect, bearing, course, current, direction, hand, orientation, respect, sake , side, trend, turn, way, ways _
وارولغتنامه دهخداوارو.(اِ) مقابل رو. پشت . عکس . (از یادداشتهای مؤلف ).- وارو زدن در کاری ؛ بعکس آن رفتار کردن . بخلاف آن رفتن . جهت مقابل آن برگزیدن .|| واروک . زگیل . رجوع ب
دوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد م] دوری، بُعد مسافت قطب مخالف، جهت مقابل انزوا، گوشهگیری لایۀ بیرونی، پیرامون، بیرون نقطۀ دوردست، خارج ازمیدان دید، اقصانقاط، افق، مرز، حدّ، کناره
چپگرد پسینlagging left turnواژههای مصوب فرهنگستانحرکت گردش به چپی که با نمایش چراغ پیکاندار سبز انجام میشود و شروع آن بلافاصله پس از انجام حرکت مستقیم جهت مقابل است
چپگرد پیشینleading left turnواژههای مصوب فرهنگستانحرکت گردش به چپی که با نمایش چراغ پیکاندار سبز شروع میشود و پایان آن بلافاصله پیش از انجام حرکت مستقیم جهت مقابل است
جزیره ٔ خضراءلغتنامه دهخداجزیره ٔ خضراء. [ ج َ رَ ی ِ خ َ ] (اِخ ) شهریست به اندلس که به آب محاط نیست و در جهت مقابل ناحیه ٔ غرب قرار دارد و نسبت بدان جزیری باشد تا التباس رخ ندهد. (ازمن