جهانگشالغتنامه دهخداجهانگشا.[ ج َ گ ُ ] (نف مرکب ) جهان گشاینده . تسخیرکننده ٔ عالم . جهان گیر. کشورگیر. فاتح و مسخِّر جهان : میر بزرگ نامی گُرد گران سپاهی شیر ملک شکاری شاه جهانگش
جهانگشایلغتنامه دهخداجهانگشای . [ ج َ گ ُ ](نف مرکب ) گشاینده و تسخیرکننده ٔ جهان : حکم تو دیوبند و جهانت جهانگشای اقبال بر در تو در آسمانگشای . خاقانی .شاه جهانگشای را از شب و روز
جهانگشاییلغتنامه دهخداجهانگشایی . [ ج َ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل جهانگشا. مسخر کردن جهان . جهانگیری : ای در نظر تو جانفزایی در سکه ٔ تو جهانگشایی .نظامی .
جهانگشاییلغتنامه دهخداجهانگشایی . [ ج َ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل جهانگشا. مسخر کردن جهان . جهانگیری : ای در نظر تو جانفزایی در سکه ٔ تو جهانگشایی .نظامی .
جهانگشایلغتنامه دهخداجهانگشای . [ ج َ گ ُ ](نف مرکب ) گشاینده و تسخیرکننده ٔ جهان : حکم تو دیوبند و جهانت جهانگشای اقبال بر در تو در آسمانگشای . خاقانی .شاه جهانگشای را از شب و روز
یازرلغتنامه دهخدایازر.[ ] (اِخ ) نام محلی است و در جهانگشای جوینی (ج 1 ص 118) در ردیف ابیورد و نسا وطوس و جاجرم و جوین و بیهق و جز آنها آمده است . در نسخه ٔ چاپی نزهة القلوب (ص
بوار کردنواژهنامه آزاداین عبارت کنایی در تاریخ جهانگشای جوینی به معنی کشتن است.باید از بور باشد که واژه ای در قران کریم است به معنای تباه مثلا قوما بورا یعنی قومی تباه شده .