جهانگردیلغتنامه دهخداجهانگردی . [ ج َ گ َ ](حامص مرکب ) عمل و شغل جهانگرد. سیاحت : سرعت عقل در جهانگردی جنبش روح در جوانمردی . نظامی .چو طالع جهانگردی آرد به پیش نشاید زدن کنده بر پ
جغرافیای جهانگردیtourism geographyواژههای مصوب فرهنگستانمطالعۀ روابط انسان با محیط در طی سفر و اوقات فراغت