جنگجوفرهنگ مترادف و متضادجنگاور، جنگی، چالشگر، حربی، رزمآور، رزمنده، سپاهی، ستیزهجو، ستیزهگر، ستیزنده، سرباز، سلحشور، شجاع، غازی، مبارز، مبارزهجو، متحارب، محارب
جنگجولغتنامه دهخداجنگجو. [ ج َ ] (نف مرکب ) رزم آور. مبارز. جنگی . (فرهنگ فارسی معین ). ستیزه جو. (ناظم الاطباء) : جنگجویان بروز پنجه و کتف دشمنان را کشندو خوبان دوست . سعدی .||