جندکلغتنامه دهخداجندک . [ ج ِ دَ ] (اِ) مسکوک مسین کوچک که نصف نیم پول قیمت داشت .(فرهنگ فارسی معین ). استاد دهخدا در یادداشت خود آرند: مسکوکی بود مسین چون پشت ناخنی . در اوایل
جندکفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهسکۀ مسی کوچک که تا دورۀ قاجاریه رایج بوده و کمتر از نیمشاهی ارزش داشت.
جندکولیلغتنامه دهخداجندکولی . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع در 54هزارگزی شمال خاوری کیاسر و 8هزارگزی پابند. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای
جندکولیلغتنامه دهخداجندکولی . [ ] (اِخ ) دهی از دهستان هزارجریب بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری واقع در 54هزارگزی شمال خاوری کیاسر و 8هزارگزی پابند. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای
نیم پوللغتنامه دهخدانیم پول .(اِ مرکب ) جندک . هشتادیک قران . (یادداشت مؤلف ). واحد وجه و مسکوکی در ایران عهد قاجار. نصف یک پول . هرپول معادل چهار جندک بود. (از فرهنگ فارسی معین )
نیم پولفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) واحد وجه و مسکوکی در ایران (عهد قاجاریه ) و آن نصف یک پول و دو برابر یک جندک بود.