جنتوریةلغتنامه دهخداجنتوریة. [ ج َ ی َ ] (اِ) جنتوبه . قنطوریون دقیق است . (فهرست مخزن الادویه ). قندوریون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به قنطوریون شود.
جنتوریس حکیملغتنامه دهخداجنتوریس حکیم . [ ج َ س ِ ح َ ] (اِخ ) در معجمات طبی در کلمه ٔ قنطوریون آرند که آن معرب جنتوریة باشد منسوب به جنتوریس حکیم و او نخستین کس است که این گیاه و خواص
جمهوریةلغتنامه دهخداجمهوریة. [ ج ُ ری ی َ ] (مص جعلی ) حکومت جمهوری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جمهوریت و جمهور شود.
جناسریةلغتنامه دهخداجناسریة. [ ج ُ س ِ ری ی َ ] (ع اِ) نوعی از خرمابن است در بصره که پست تر از همه بار آرد. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد).
جنثورةلغتنامه دهخداجنثورة. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) توده ٔ خاک . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). جمثوره . (ذیل اقرب الموارد از شرح قاموس ).
جندریهکنیهلغتنامه دهخداجندریهکنیه . [ ] (اخ ) نام دیانتی بهند و متدینین بدان پرستندگان ماهند و گویند که ماه یکی از ملایک است سزاوار تعظیم و پرستش و بتی او را کرده اند بر عرابه نشسته و
جنتوریس حکیملغتنامه دهخداجنتوریس حکیم . [ ج َ س ِ ح َ ] (اِخ ) در معجمات طبی در کلمه ٔ قنطوریون آرند که آن معرب جنتوریة باشد منسوب به جنتوریس حکیم و او نخستین کس است که این گیاه و خواص
جمهوریةلغتنامه دهخداجمهوریة. [ ج ُ ری ی َ ] (مص جعلی ) حکومت جمهوری . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جمهوریت و جمهور شود.
جناسریةلغتنامه دهخداجناسریة. [ ج ُ س ِ ری ی َ ] (ع اِ) نوعی از خرمابن است در بصره که پست تر از همه بار آرد. (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد).
جنثورةلغتنامه دهخداجنثورة. [ ج ُ رَ ] (ع اِ) توده ٔ خاک . (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). جمثوره . (ذیل اقرب الموارد از شرح قاموس ).