جنبیدنگویش اصفهانی تکیه ای: belovi طاری: ǰümbây(mun) طامه ای: ǰombâɂan طرقی: ǰombâymun کشه ای: ǰombâymun نطنزی: ǰombâɂan
اسماعیللغتنامه دهخدااسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) جرجانی (سید...) بن حسن بن محمدبن محمودبن احمد حسینی مکنی به ابوابراهیم و ابوالفضائل و ملقب به زین الدین (یا شرف الدین ). در نامه ٔ دانشو
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندان
تشذرلغتنامه دهخداتشذر. [ ت َ ش َذْ ذُ ] (ع مص ) جنگ را ساختن . (زوزنی ). آماده ٔ جنگ شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهیا شدن برای قتال و حمله . (از اقرب الموارد
حرکتلغتنامه دهخداحرکت . [ ح َ رَ ک َ ] (ع مص ) حَرَکة. جنبش . جنبیدن . مقابل سکون ، آرام ، آرامیدن ، درنگ . تحشحش . حشحشة. کون . ذماء. تقتقة. رکضت . نهضت . مور. تمور. تکان . تکا
رقصلغتنامه دهخدارقص . [ رَ ] (ع مص ) یا رَقَص .پویه دویدن : و لا یکون الرقص الا للاعب ابل و لما سواه القفز و النقر. (منتهی الارب ). جنبیدن و برجستن . (آنندراج ) (از اقرب الموار