جمستلغتنامه دهخداجمست . [ ج َ م َ ] (ع اِ) گمست . جمشت . جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل بسرخ ، زرد، سرخ و سفید باشد. (فرهنگ فارسی معین ). جوهری باشد فرومایه و کم ق
جمستفرهنگ انتشارات معین(جَ مَ) (اِ.) جوهری است فرومایه و کم قیمت و رنگش کبود مایل به سرخ و زرد و سفید باشد. گمست و جمشت نیز گویند.
جمستفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی کوارتز پست به رنگ ارغوانی، زرد، سرخ، آبی آسمانی، سفید، و بهویژه بنفش؛ لعل کبود؛ امتیست.
معشوقالغتنامه دهخدامعشوقا. [ م َ ] (اِ) جمست . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فهرست مخزن الادویه ). از احجار نام جمست . (الفاظ الادویه ). || ماهودانه . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از فه
یاکندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= یاقوت: ◻︎ کجا تو باشی گردند بیخطر خوبان / جمست را چه خطر هر کجا بُوَد یاکند (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان: ۴۶).
جمشتلغتنامه دهخداجمشت . [ ج َ م َ ] (ع اِ) در وزن و معنی جمست است . (ذیل اقرب الموارد از ابن بیطار) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جمست شود.
پاکندلغتنامه دهخداپاکند. [ ک َ ] (اِ) پاکنده . مطلق یاقوت اعم از زرد و سفید و سرخ و بدین معنی بجای حرف اول یاء حطی هم آمده است . (برهان ) : کجا تو باشی گردند بیخطر خوبان جمست را
کمستلغتنامه دهخداکمست . [ ک َ م َ ] (اِ) نوعی از جواهر زبون کم قیمت و ارزان باشد. (برهان ). نوعی از جواهرزبون کم بها که رنگش به سرخی مایل است و معرب آن جمست باشد. (آنندراج ). یک