جمال الملک عبسیلغتنامه دهخداجمال الملک عبسی . [ ج َ لُل ْ م ُ ] (اِخ ) علی بن افلح از دانشمندان است . رجوع به ریحانة الادب شود.
جمال الدین زیدیلغتنامه دهخداجمال الدین زیدی . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) محمدبن طاهربن محمد بخاری از دانشمندان بزرگ است که بدرخواست منکو قاآن ببستن رصد مشغول شد ولی دراین کار موفق نگردید، و خو
جمال الدین شیرازیلغتنامه دهخداجمال الدین شیرازی . [ ج َ لُدْدی ن ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن علی بن یوسف شیرازی . رجوع به ابواسحاق شیرازی جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ دی ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند واقع در 30هزارگزی باختر. موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل است
جمال الدین قزوینیلغتنامه دهخداجمال الدین قزوینی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ ق َ ] (اِخ ) شاعری است از مردم ابهر که اشعار شیوایی دارد. این رباعی ازوست :صبح است بیا بر می گلرنگ زنیم وین شیشه ٔ نام و ن
جمال الدینلغتنامه دهخداجمال الدین . [ ج َ لُدْ د ] (اِخ ) حسین بن علی بن محمدبن احمد نیشابوری رازی مکنی به ابوالفتوح صاحب تفسیر معروف . رجوع به ابوالفتوح حسین در همین لغت نامه شود.
ظاهرلغتنامه دهخداظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) بیبَرس بن عبداﷲ، السلطان الاعظم قسیم امیرالمؤمنین رکن الدین ابوالفتح البندقداری الصالحی ، ملقب به الملک الظاهر. از ممالیک بحری . مولد او ب
ظهیرالدینلغتنامه دهخداظهیرالدین . [ ظَ رُدْ دی ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن الامام ابوالقاسم زیدبن محمدبن الحسین البیهقی . او یکی از علمای مشهور قرن ششم هجری است ، و در حدود سنه ٔ 490 هَ
ناموسلغتنامه دهخداناموس . (معرب ، اِ) احکام الهی . (برهان قاطع). شریعت . (اقرب الموارد) (المنجد). قانون و شریعت و احکام الهی . (ناظم الاطباء). هو الشرع الذی شرعه اﷲ. (تعریفات ) :
اسحاقلغتنامه دهخدااسحاق . [ اِ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن میمون التمیمی الموصلی . مکنی به ابی محمد، و هرگاه که رشید استخفاف او خواستی وی را با کنیت ابوصفوان خواندی . مقام او در علم و
ابوالمؤیدلغتنامه دهخداابوالمؤید. [ اَ بُل ْ م ُ ءَی ْ ی َ ] (اِخ ) موفق بن احمدبن محمد مکّی خوارزمی . ملقب به اخطب ، خطیب . در نامه ٔ دانشوران آمده : اگرچه بعنوان خطیب خوارزمی و به