جماعلغتنامه دهخداجماع . [ ج َم ْ ما ] (ع ص ) جمع کننده . بسیار جمع کننده .- جماع العقاقیر ؛ داروساز.
جماءلغتنامه دهخداجماء. [ ج َ م َءْ ] (ع مص ) خشمگین شدن . (از اقرب الموارد). خشم گرفتن . (منتهی الارب ).