جمادلغتنامه دهخداجماد. [ ج َم ْ ما ] (ع ص ) یخ فروش . (منتهی الارب ). || سیف جماد؛ شمشیر بران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
جمادلغتنامه دهخداجماد. [ ج َ ] (ع اِ) زمین . (از اقرب الموارد). || زمین که باران بآن نرسیده باشد. (منتهی الارب ). || سال بی باران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || موجود بی
جمعدلغتنامه دهخداجمعد. [ ج َ ع َ ] (ع اِ) سنگهای جمعکرده شده . (منتهی الارب ). و صحیح آن جمعرة است چنانکه درلسان و تاج العروس آمده است . (ذیل اقرب الموارد).
جماداتلغتنامه دهخداجمادات . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جماد. چیزها که جان ندارند و اکثر اطلاق آن بر سنگها و چیزهای معدنی آید. (آنندراج ). رجوع به جماد شود.
جمادی خمسةلغتنامه دهخداجمادی خمسة. [ ج ُ دا خ َس َ ] (ع اِ مرکب ) نام جمادی الاولی است . (منتهی الارب ). چه ماه پنجم عربی است . رجوع به جمادی الاولی شود.
جمادی ستةلغتنامه دهخداجمادی ستة. [ ج ُ دا س ِت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) جمادی الثانیه . (منتهی الارب ). چه ماه ششم سال قمری است .
جمادیلغتنامه دهخداجمادی . [ ج ُ دا ] (ع اِ)نام دو ماه است (از ماههای قمری ) جمادی الاولی و جمادی الاخره ، ماه پنجم و ششم از ماههای قمری . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و رمز
جمادی الاولیلغتنامه دهخداجمادی الاولی . [ ج ُ دَل او لا ] (ع اِ مرکب ) ماه پنجم از ماههای قمری . رجوع به جمادی شود.
جماداتلغتنامه دهخداجمادات . [ ج َ ] (ع اِ) ج ِ جماد. چیزها که جان ندارند و اکثر اطلاق آن بر سنگها و چیزهای معدنی آید. (آنندراج ). رجوع به جماد شود.