جل جلالهلغتنامه دهخداجل جلاله . [ ج َل ْ ل َ ج َ ل ُه ْ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) بزرگ است قدر و جلال او. پس از بردن نام ایزدتعالی گویند: خدای جَل َّ جلالُه . (از یادداشت های مرحوم دهخدا)
جاتنلغتنامه دهخداجاتن . [ ت َ ] (اِخ ) از نامهای باریتعالی است جل جلاله بلغت زند و پازند. این کلمه هزوارش است و جاتن نوشته میشود و به پهلوی یزت خوانده میشود بمعنی ایزد. (حاشیه ٔ
اسماءلغتنامه دهخدااسماء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اسم : نامهاء آفریدگار جل جلاله و تقدست اسماؤه . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91).همه را باسماء و سیما میشناخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 398).
بارخدالغتنامه دهخدابارخدا. [ خ ُ ] (اِخ ) حق تعالی را گویند جل جلاله . (برهان ) (هفت قلزم ). حق تعالی . (دِمزن ). خدای تعالی بزرگ و نیکوکار، چه لفظ بار بمعنی نیکوکار و بزرگ است و
راملغتنامه دهخدارام . (اِخ ) به اعتقاد هنود یکی از نامهای خداوند جل جلاله باشد و رام رام مثل اﷲاﷲ مستعمل است . (آنندراج ) (انجمن آراء). بهندی نام خدای بزرگ است جل جلاله . (برها
کاتب جانلغتنامه دهخداکاتب جان . [ ت ِ ب ِ ] (اِخ ) کنایه از حضرت باری تعالی است جل جلاله . (برهان ) (آنندراج ).