جلیدیهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهجسم جامد و غیرحاجب ماورا به شکل عدس که در قسمت خلفی حدقۀ چشم قرار دارد؛ عدسی چشم.
جلیدیةلغتنامه دهخداجلیدیة. [ ج َ دی ْ ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) طبقه ای است از طبقات چشم و آن عبارت از عدسی الاستیک چشم است و میان عنبیه ٔ و زجاجیه قرار دارد و بوسیله ٔ الیافی بجسم هد
جلیدقهلغتنامه دهخداجلیدقه . [ ج ِ / ج َ ق َ / ق ِ ] (اِ) جلیقه و کرته . (ناظم الاطباء). جلیتقه . رجوع به جلیتقه شود.
جلیدهلغتنامه دهخداجلیده . [ ج َ دَ / دِ ] (اِ) حلقه ای است از استخوان که تیراندازان در دست میکنند. (ناظم الاطباء).
جلیدیةلغتنامه دهخداجلیدیة. [ ج َ دی ْ ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) طبقه ای است از طبقات چشم و آن عبارت از عدسی الاستیک چشم است و میان عنبیه ٔ و زجاجیه قرار دارد و بوسیله ٔ الیافی بجسم هد
بیضیةلغتنامه دهخدابیضیة. [ ب َ ضی ی َ ] (ع اِ) رطوبت مائی . مایع شفاف براقی است که در خانه ٔ قدامی چشم یعنی در جزئی از چشم که مابین قرنیه و عنبیه است واقعاست . سابقاً قسمتی مابین
تافتن سایلغتنامه دهخداتافتن سای . [ ت َ ] (نف مرکب ) صاحب آنندراج و انجمن آرا ذیل تافتن بمعنی پرتو آرند: بنابراین در کتب پارسیان قدیم لفظی که انطباع شبح مبصر در عربی ذکر میشود تافتن
تملغتنامه دهخداتم . [ت َ ] (اِ) آفتی است که در چشم پیدا می شود مانند پرده و آن را به عربی غشاوه گویند. (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء).