جلویزفرهنگ انتشارات معین(جَ)= جلبیز. جلیز: 1 - کمند، مقود. 2 - (ص .) مفسد، غمار. 3 - برگزیده ، منتخب .
جلویزلغتنامه دهخداجلویز. [ ج ِ ] (اِ) بمعنی کمند باشد که بعربی مقود خوانند. || (ص ) بمعنی مفسد و غماز هم آمده است . (برهان ) : روا نبود زندان و بندوبست تنم اگر نه زلفک مشکین او ب
جلیزلغتنامه دهخداجلیز. [ ج َ ] (اِ) کمند. || (ص ) مفسد و غماز. (ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به جِلویز. شود.
جلبیزلغتنامه دهخداجلبیز. [ ج َ / ج ِ ] (اِ) به معنی کمند باشد و عرب مقود خوانند. (برهان ) : روا نبود به زندان و بند بسته تنم اگر نه زلفک مشکین تو بدی جلبیز. طاهر فضل (از آنندراج
شرطةلغتنامه دهخداشرطة. [ ش ُ طَ ](ع اِ) یا شرطه . یکی شُرَط لغت نادری است بمعنی گروو گروگان و مورد شرط. (از اقرب الموارد). || شرط و پیمان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظ